چه زیباست، فریاد خروشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ، اعتراض خشونت بار مظلومی زیر شمشیر ستمگر، اشک سرد یاس و شکست بر رخساره ی زرد دل شکسته ای در میان برادران و خواهران به خاک و خون غلطیده. فریاد پر شکوه حق از حلقوم از جان گذشته ای علیه ستمگران روزگار، چه خوش است دست از جهان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن، از همه ی قید و بند اسارت حیات آزاد شدن، بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن، پرچم حق را در صحنه ی خطر و مرگ برافراشتن، به همه ی طاغوت ها نه گفتن، با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن، جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند دیگر از کسی واهمه نمی کند تا حق را کتمان نماید.آنجا حق و عدل چون خورشید می تابد و همه ی قدرت ها و حتی قداست ها فرو می ریزند و هیچ کس جز خدا سلطنت نخواهد داشت.من آن آزادی را دوست دارم.
«قسمتی از وصیت نامه شهید دکتر چمران»